خیلی زور داره ...
| جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۵۸ ب.ظ
دوست داداشم تعریف میکرد:
میگفت ما تو اواخر جنگ بودیم تا بعد یک مدت که جنگ کاملا تموم شد و صلح شد.
فرمانده بهم گفت خوب برو به عراقی ها بگو شما به سمت عقب برین ما هم همین کارو میکنیم و با شما از مرز دور میشیم.خلاصه رفت بگه که عراقی ها گرفتنش و بردن و 2 سال اسیر بود.
شما فکر کن چقدر زوووور دارهههه
بعد شنیدن این داستان یاد این شخصیت افتادم.
- ۹۲/۰۲/۲۷