این شرح بی نهایت

...یک نکته از هزاران _

این شرح بی نهایت

...یک نکته از هزاران _

پیام های کوتاه
  • ۱۹ اسفند ۹۱ , ۰۰:۱۲
    پدر
  • ۱۷ اسفند ۹۱ , ۰۰:۰۶
    !
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

عاشق فریدون مشیری ام برخلاف شعرای دیگر اون هم از پاییز متنفر و بهاردوست است البته به اسثنائ شفیعی کدکنی"دلم خون شد ازین آشفته پاییز"دلم خون شد از این افسرده پاییز

از این افسرده پاییز غم انگیز "

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار ...
خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشتها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش بحال غنچه‌های نیمه باز
خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش بحالِ جانِ لبریز از شراب
خوش بحالِ آفتاب ...
ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشی به کام 
باده رنگین نمی‌نوشی ز جام 
نقل و سبزه در میانِ سفره نیست 
جامت از آن می که می‌باید تهی است 
ای دریغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از «ما» اگر کامی نگیریم از بهار...
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی